عکس کیک تولد سَلــویٰ ..کوکب ...خاطره..
سَـــــلویٰ
۶۴۱
۲.۵k

کیک تولد سَلــویٰ ..کوکب ...خاطره..

۶ بهمن ۹۹
تولد مامان حنا ویه گله از پاپیونیا وادامه ماجرا..
سلام به همگی
مامان حنا: خانما اجازه ⁦☝️⁩
چرا برا من کیک تولد تقدیم نکردین 😔🤐

پاپیونیاا::::
خانم محترم چون شما برا احد الناسی تو پاپیون کیک تقدیم نکردی ....انتظار چی داری 😏چه پر مدعا😠

مامان حنا:
خوب چرا عصبانی میشین.. ببخشین من وقت نمیکنم🥺
واهل استوری اینا نیستم..

پاپیونیا::
پس بشین سر جات 😠
مامان حنا:
چشم خانما🥺😑
یه بازی بیمزه با کلمات بود همین..وگرنه گله م کجا بود خواهرا😌

اما بگم براتون..
اسم من سلوی هست مامان حنا ومحمد حسام ..
(سلوی واژه قرآنی هست..وبمعنای پرنده آرامش ،وصد البته به معنای موهبتهای خداوند به قوم حضرت موسی علیه‌السلام )
روزی که من تو پاپیون پیج درست کردم اسم کاربریمو نوشتم مامان حنا..بعدا تولد پسرم تصمیم گرفتم اسممو به مامان حنا وحسام تغییر بدم.. اما تو پستام مینوشتم مامان حنا واینطوری شد که همه منو به اسم مامان حنا شناختن..
بعد.. سیزده فروردین ۹۹ یه نون بربری پختم وبیاد کوکب خانم کتاب فارسی پایه سوممون گفتم بیاین ببینین کوکب چی اورده واونجا بود که بعضی از عزیزان فکر کردن اسم من کوکبه😅..تو بعضی از پستام دیدم کبری هم بهم میگن..🤫😅
خلاصه من سه اسمه بودم تا اینکه اول زمستان امسالم بنا به دلایلی پیج مامان حنا رو ترک کردم و وچون کلی خاطره خوب اونجا داشتم اسمشو نوشتم خاطره وباهاش خداحافظی کردم و واقعا هم برام یه خاطره شد...
خلاصه اینه حکایت اینهمه اسم وطول وتفصیل..بعضیا به یه s و h اکتفا کردن اونوقت من برا خودم یه وانت بار اسم دارم..😳😂🙊🙈

اما بگم از این کیک وجریان شیرینش..

من متولد آبانم ..و همونطوری که قبلا گفته بودم همسری زیاد اهل سورپرایز اینا نیست. نه برا خودش دوست داره نه برا یکی دیگه....ده آبان امسال من با موهای وزوزوی سر صبحی 🥴بشدت تو شاد مشغول کلاس بودم که یه لحظه تصمیم گرفتم برم آشپزخونه وزیر اجاقو روشن کنم وبرگردم اتاق..همون دم در اتاق یهو شوکه شدم همسری بود ویه کیک تو دست ویه کارت هدیه روش..حس عجیبی داشت این حد از سورپرایز شدن،🥰😍🥰...عکس کیک دوم همون کیک هست...جاتون سبزززز..تولدت مبارک اینا نداشت اما بشدت دلچسب بود...
روزها گذشت و گذشت تا اینکه من تصمیم گرفتم با پول کارت هدیه برا خودم کادو بگیرم..طبق علاقم رفتم سراغ ساعت فروشی ویساعت گرفتم ..
فردای روزی که ساعت خریدم تصمیم گرفتم یه کیک تشکر درست کنم واین شد که بعد از دو ماه ونیم این کیک صورتی رو درست کردم وروشم نوشتم ممنونم وحالا عصری ، من ، برسم خودم همسری رو سورپرایز کردم...الان ندا میاد میگه سورپرایز ندیده فسفسو...چقدر سورپرایز سورپرایز میگه..😏

عشمم برا کادو انگشتر وساعته..خیلی دوست دارم...تو عکس چهارمم ساعتامو براتون ردیف کردم...البته فقط برا اینکه بگم تو اون قسمت کوکبم..وبا سلیقه نگهشون داشتم😌حیف که اولین ساعت هدیه همسری رو ندارم ..چون وقتی تو دانشگاه وضو میگرفتم گذاشتم روشویی و وسط نماز یادم افتاد🙊 اومدم دیدم نیست..😰

عوضش اینا رو تو این سالها گرفتم..به جعبه هاشون نیستا ..زیاد گرون نیستن..ولی خوب کلی حس خوب باهاشونه..مثل همین پیجم که نوپا هست..اما کلی قلب مهربون وبا معرفت توش هست که کلی برام ارزشمنده..

بخاطر وجود مهربون همتون ممنونم..ممنونم از تکتکتون🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

چقدر حرف داشتم🙄...ببخشید..
پیشاپیش بخاطر همه لایکا وکامنتای پرمهرتونم
تشکر میکنم ..

کیکمونم یه کیک دو تخم مرغی تابه ای بود..با هر چیکه تو خونه داشتم..تزئین کردم..اصلا هم تابلو نیست که پودر خاممون کم بوده وخامم شل شده بود ...😅 ودیگه تو جواب سورپرایز زحمت ندادم به همسری برای خرید خامه...
...